یه وقتایی هست میبینی فقط خودتی و خودت ... !
دوســـت داری ، همـــدرد نداری ..
خانـــواده داری ، حمــــایت نداری ..
عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری ...
مثل همیشه ؛
هــمه چی داری و هــیچی نداری
نویسنده : ابوذر افضلي تاریخ : دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:
عاشقانه غمگین,
یه وقتایی هست که,
دوست,
همدرد,
عشق داری,
همه چی داری و هیچی نداری,
,
باز هم نرم و آهسته از متن تاریکی ها می گذرم
و پشت همان هزار پیچ همیشگی برای آسمان ،
شمعی روشن می کنم
و به جای همه شمع ها از پروانه های سوخته ، عذر می خواهم.
بغض را به پاس الفت دیرینه ، می گذارم بماند دیرتر از همه برود
اما حرف من ، چون کاغذ مچاله ای در باد می دود
نمی دانم کجای این بی کجایی پر شتاب آرام می گیرد .
باید بروم
باید دست های بی روز و بی عشقم را از این همه تلاطم رها کنم
تا دورترین جاده های بی شب و بی تمام ، ماه را بیدار کنم.
باید بروم ......
نویسنده : ابوذر افضلي تاریخ : دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:
عاشقانه غمگین,
باید بروم,
می روم,
متن تاریکی,
پروانه های سوخته,
,